سیاست مالی مجموعهای از تصمیمات و اقدامات اقتصادی است که دولت برای حفظ ثبات اقتصادی و هدایت اقتصاد در مسیر رشد از آن استفاده میکند. این سیاست شامل تنظیم میزان مالیات و مخارج عمومی است تا اقتصاد را در شرایط مختلف مدیریت کند. به بیان ساده، دولتها با استفاده از سیاست مالی سعی میکنند اقتصاد را در برابر رکود تقویت کرده و در زمانهایی که بیش از حد داغ شده، آن را کنترل کنند.
وقتی رشد اقتصادی کند میشود یا اقتصاد دچار رکود میشود، دولت معمولاً مالیاتها را کاهش داده و مخارج عمومی را افزایش میدهد تا مصرف و سرمایهگذاری را تحریک کند. این اقدامات باعث افزایش تقاضا شده و در نتیجه، تولید و اشتغال رشد میکند. اما در شرایطی که تورم بالا رفته یا کسری بودجه زیاد شده است، دولت ممکن است مالیاتها را افزایش داده و هزینههای عمومی را کاهش دهد تا از فشار تورمی جلوگیری کرده و تعادل مالی را حفظ کند.
سیاست مالی معمولاً توسط وزارت اقتصاد و دارایی، خزانهداری و سایر نهادهای مرتبط با مدیریت اقتصادی تدوین و اجرا میشود. با این حال، تمام بخشهای دولت، بهویژه قوه مقننه (پارلمان یا مجلس)، در شکلگیری و اجرای این سیاست نقش دارند.
نهاد اصلی تصمیمگیری درباره سیاستهای مالی، قوه مجریه است که توسط دولت نمایندگی میشود. دولت با تعیین سطح مخارج عمومی و نرخ مالیات، سعی دارد به اهداف اقتصادی خود دست یابد. وزارت اقتصاد و دارایی وظیفه طراحی و اجرای این سیاستها را بر عهده دارد. این نهاد بودجه ملی را تنظیم کرده، تعادل میان درآمدها و مخارج را بررسی کرده و بر اساس شاخصهای اقتصادی، سیاستهای مناسبی را تدوین میکند.
در ایالات متحده آمریکا، سیاست مالی توسط کنگره و رئیسجمهور مدیریت میشود. وزارت خزانهداری مسئولیت تدوین بودجه فدرال را بر عهده دارد، اما برای اجرایی شدن آن، نیاز به تصویب کنگره است. مجلس نمایندگان و سنای آمریکا پس از بررسی دقیق، بودجه پیشنهادی رئیسجمهور را تأیید یا رد میکنند. علاوه بر این، کنگره نرخ مالیات را تعیین کرده و درباره هزینههای عمومی تصمیمگیری نهایی را انجام میدهد.
تصمیمات مربوط به سیاست مالی در آمریکا معمولاً با هدف کنترل تورم، کاهش نرخ بیکاری و تقویت رشد اقتصادی اتخاذ میشود. به عنوان نمونه، دولت آمریکا در دوران بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ سیاستهای مالی انبساطی را برای افزایش هزینههای عمومی و بهبود وضعیت اقتصادی اجرا کرد. در این دوره، بستههای محرک اقتصادی و معافیتهای مالیاتی متعددی برای تقویت فعالیتهای اقتصادی تصویب شد.
سیاست مالی را میتوان بر اساس رویکرد آن در مدیریت اقتصاد به دستههای مختلفی تقسیم کرد که هر یک اهداف خاصی را دنبال کرده و شرایط اقتصادی متفاوتی را مورد توجه قرار میدهند
سیاست مالی انبساطی معمولاً در دوران کاهش رشد اقتصادی یا رکود اجرا میشود. در این سیاست، دولت با افزایش مخارج عمومی و کاهش نرخ مالیات تلاش میکند تا مصرف و سرمایهگذاری را تحریک کند. این اقدامات میتوانند با افزایش نرخ رشد اقتصادی و کاهش بیکاری، رونق اقتصادی را احیا کنند.
به عنوان مثال، سرمایهگذاری دولت در پروژههای زیربنایی مانند ساخت جادهها، پلها و سیستم حملونقل عمومی، یا کاهش مالیات بر درآمد افراد، نمونههایی از سیاست مالی انبساطی هستند.
مزیت اصلی سیاست مالی انبساطی این است که فعالیتهای اقتصادی را تسریع میکند و به افزایش تولید و اشتغال کمک میکند. با این حال، اگر این سیاستها بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی اجرا شوند، ممکن است منجر به افزایش کسری بودجه و بالا رفتن تورم شوند. به همین دلیل، اجرای سیاستهای مالی انبساطی باید با دقت و به شکلی متعادل صورت گیرد.
زمانی که اقتصاد بیش از حد داغ شده و نرخ تورم افزایش مییابد، دولت از سیاست مالی انقباضی برای کنترل شرایط استفاده میکند. در این سیاست، نرخ مالیات افزایش یافته و مخارج عمومی کاهش مییابد. هدف اصلی این رویکرد، کاهش تقاضا و حفظ ثبات قیمتها است. چنین اقداماتی برای متعادل نگه داشتن بودجه و جلوگیری از بیش از حد گرم شدن اقتصاد ضروری هستند.
سیاست مالی انقباضی شامل اقداماتی مانند افزایش مالیاتهای غیرمستقیم (مانند مالیات بر ارزش افزوده) یا کاهش هزینههای اجتماعی میشود. در حالی که این سیاستها به کاهش بدهیهای عمومی و کنترل تورم کمک میکنند، اما ممکن است موجب افزایش نرخ بیکاری و کاهش سرعت رشد اقتصادی شوند.
دولتها با استفاده از سیاست مالی و از طریق افزایش مخارج عمومی و کاهش نرخ مالیات، سعی میکنند سرمایهگذاری و مصرف را تقویت کرده و رشد اقتصادی بلندمدت را تسریع کنند.
سیاستهای مالی انبساطی به ایجاد فرصتهای شغلی جدید کمک کرده و موجب کاهش نرخ بیکاری و افزایش سطح اشتغال میشوند. از سوی دیگر، سیاستهای مالی انقباضی با هدف مدیریت تورم و حفظ ثبات قیمتها اجرا شده و باعث کاهش عدم اطمینان اقتصادی و ایجاد محیطی مناسب برای سرمایهگذاری میشوند.
از طریق سیاستهای مالیاتی و هزینههای اجتماعی، دولتها میتوانند نابرابری درآمدی را کاهش داده و به توزیع عادلانهتر ثروت در جامعه کمک کنند. علاوه بر این، سیاست مالی منابع لازم را برای تأمین خدمات عمومی اساسی مانند آموزش، بهداشت و زیرساختها فراهم میکند که در نهایت باعث بهبود کیفیت زندگی شهروندان و حمایت از توسعه اقتصادی میشود.یکی دیگر از اهداف مهم سیاست مالی، کنترل کسری بودجه است. دولتها با متعادل کردن درآمدها و هزینهها، سعی میکنند چارچوب مالی پایداری را برای آینده ایجاد کنند.
سیاست مالی شامل ابزارهایی متنوع در حوزه مخارج عمومی، مالیات و سیاستهای استقراض است. دولتها بسته به شرایط اقتصادی، از این ابزارها برای اجرای سیاستهای مالی انبساطی یا انقباضی استفاده میکنند.
مخارج عمومی: هزینههایی که دولت در بخشهایی مانند پروژههای زیربنایی، آموزش، بهداشت و امنیت انجام میدهد، میتواند رشد اقتصادی و اشتغال را افزایش دهد. در دوران رکود اقتصادی، افزایش مخارج عمومی یکی از ابزارهای سیاست مالی انبساطی محسوب میشود.
مالیات: تغییر در نرخ مالیات تأثیر مستقیمی بر مصرف، سرمایهگذاری و پسانداز دارد. کاهش مالیات باعث افزایش قدرت خرید و سرمایهگذاری شده، در حالی که افزایش مالیات درآمد دولت را بالا برده و به حفظ تعادل مالی کمک میکند.
سیاستهای استقراض: دولتها در زمانهای بحرانی از استقراض عمومی برای تأمین مالی فعالیتهای خود استفاده میکنند. این منابع مالی میتوانند مخارج عمومی را افزایش داده و به رشد اقتصادی کمک کنند.
مشوقها و یارانهها: دولتها با ارائه یارانه و مشوقهای مالی به بخشهای خاص اقتصادی، سعی در افزایش سرمایهگذاری و رشد بخشهای کلیدی دارند.
پرداختهای انتقالی: کمکهای اجتماعی و حمایتهای مالی که دولت به افراد یا کسبوکارها ارائه میکند، میتواند به کاهش نابرابری، بهبود توزیع درآمد و حفظ ثبات اقتصادی کمک کند.
سیاست مالی یک ابزار اقتصادی مهم است که بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر بازارهای مالی تأثیر گذاشته و استراتژیهای معاملهگران را شکل میدهد. تغییرات در نرخ مالیات، مخارج عمومی و میزان استقراض دولت میتواند بر نقدینگی بازار، میزان ریسکپذیری معاملهگران و ارزش طبقات مختلف دارایی تأثیر بگذارد.
بهعنوان مثال، سیاستهای مالی انبساطی با افزایش مخارج عمومی و کاهش مالیاتها باعث افزایش نقدینگی در بازار میشوند. این امر معمولاً موجب افزایش قیمت سهام و افزایش پتانسیل بازدهی در بازارهای مالی میشود. در چنین دورههایی، معاملهگران ممکن است به سمت داراییهای پرریسکتر حرکت کنند تا از فرصتهای سودآور استفاده کنند. علاوه بر این، سیاستهای مالی انبساطی باعث کاهش هزینههای استقراض میشود که به شرکتها اجازه میدهد سرمایهگذاری بیشتری انجام دهند و سودآوری خود را بهبود بخشند، که این موضوع میتواند منجر به رشد قیمت سهام شود.
در مقابل، سیاستهای مالی انقباضی برای کنترل تورم و حفظ تعادل بودجه اجرا میشوند. این سیاستها شامل کاهش مخارج عمومی و افزایش مالیاتها هستند که سطح نقدینگی در بازار را کاهش داده و معاملهگران را به اتخاذ رویکردی محتاطانهتر ترغیب میکنند. افزایش نرخ بهره در چنین شرایطی میتواند بازده اوراق قرضه را بالا برده و تقاضا برای داراییهای امنتر را افزایش دهد. در نتیجه، معاملهگران ممکن است ترجیح دهند سرمایهگذاریهای کمریسکتری را انتخاب کنند.
سیاستهای مالی همچنین تأثیر غیرمستقیمی بر نرخ ارز دارند. سیاستهای مالی انبساطی میتوانند ارزش ارز محلی را تضعیف کنند. افزایش مخارج عمومی و کاهش مالیاتها، باعث افزایش عرضه پول در بازار شده و ممکن است منجر به کاهش ارزش ارز ملی شود.
در مقابل، سیاستهای مالی انقباضی میتوانند ارزش ارز محلی را تقویت کنند. کاهش مخارج عمومی و افزایش مالیاتها، نیاز دولت به استقراض را کاهش داده و میتواند موجب ورود سرمایههای خارجی به کشور شود، که در نهایت ارزش ارز ملی را افزایش میدهد. در چنین شرایطی، معاملهگران بازار فارکس (Forex) ممکن است موقعیتهای خرید
(long positions) بر روی ارز محلی بگیرند تا از افزایش احتمالی ارزش آن سود ببرند.
سیاست مالی همچنین تأثیر قابلتوجهی بر قیمت کالاها دارد. سیاستهای مالی انبساطی، با افزایش مخارج عمومی و کاهش مالیات، رشد اقتصادی را تقویت کرده و تقاضا برای کالاها را افزایش میدهند. برای مثال، سرمایهگذاریهای دولتی در پروژههای زیربنایی میتواند باعث افزایش قیمت نفت، فولاد و سایر کالاهای صنعتی شود.
در مقابل، سیاستهای مالی انقباضی میتوانند قیمت کالاها را کاهش دهند. کاهش مخارج عمومی و افزایش نرخ مالیات، رشد اقتصادی را کند کرده و تقاضا برای کالاها را کاهش میدهد، که این امر میتواند باعث افت قیمت کالاهای اساسی شود.
Fiscal Policy Type | Market | Impact |
انبساطی | فارکس | تضعیف ارز داخلی به دلیل افزایش عرضه پول |
انقباضی | فارکس | تقویت ارز داخلی به دلیل کاهش عرضه پول |
انبساطی | بورس | افزایش قیمت سهام به دلیل افزایش مصرف و سرمایهگذاری |
انقباضی | بورس | کاهش قیمت سهام به دلیل افزایش مالیاتها و کاهش سود شرکتها |
انبساطی | کالا ها | افزایش تقاضا برای کالاها و در نتیجه افزایش قیمتها |
انقباضی | کالا ها | کاهش تقاضا برای کالاها و در نتیجه کاهش قیمتها |
سیاست مالی توسط دولت از طریق نرخهای مالیاتی و مخارج عمومی اجرا میشود، در حالی که سیاست پولی توسط بانکهای مرکزی برای تنظیم عرضه پول و نرخ بهره به کار گرفته میشود. اگرچه هر دو سیاست اهداف مشترکی مانند تقویت رشد اقتصادی، کنترل تورم و افزایش اشتغال دارند، اما روشهای اجرایی و تأثیرات آنها متفاوت است.
سیاست مالی توسط دولت و وزارت اقتصاد و دارایی اجرا میشود، در حالی که سیاست پولی توسط بانک مرکزی مدیریت میشود.
ابزارهای سیاست مالی شامل نرخهای مالیاتی، مخارج عمومی و سیاستهای استقراض هستند، در حالی که ابزارهای سیاست پولی شامل نرخ بهره، عملیات بازار باز و الزامات ذخیرهای بانکها میشوند.
سیاست مالی بر حمایت از رشد اقتصادی، تأمین مالی خدمات عمومی و تعادل در توزیع درآمد تمرکز دارد، در حالی که سیاست پولی هدف کنترل تورم، حفظ ثبات قیمتها و ایجاد پایداری در سیستم مالی را دنبال میکند.
اجرای سیاست مالی معمولاً نیازمند تأیید نهادهای قانونگذاری است و معمولاً تأثیرات بلندمدت دارد، در حالی که سیاست پولی به سرعت توسط بانک مرکزی اعمال میشود و معمولاً تأثیرات کوتاهمدت دارد.
سیاست مالی مستقیماً بر تقاضای کل تأثیر میگذارد، زیرا از طریق مخارج عمومی و مالیاتها مصرف و سرمایهگذاری را تغییر میدهد، اما سیاست پولی از طریق تغییرات در نرخ بهره و شرایط اعتباری بر بازارهای مالی و نقدینگی اقتصاد تأثیر میگذارد.
تصمیمات مربوط به سیاست مالی میتوانند تأثیر غیرمستقیمی بر نرخ ارز داشته باشند. سیاستهای مالی انبساطی مانند افزایش مخارج عمومی یا کاهش مالیاتها میتوانند رشد اقتصادی را تسریع کرده و در نتیجه موجب تقویت ارز ملی شوند. همچنین، افزایش مخارج عمومی ممکن است تورم را بالا ببرد که این امر بانک مرکزی را به افزایش نرخ بهره وادار میکند. نرخ بهره بالاتر باعث جذب سرمایهگذاران خارجی شده و موجب افزایش ورود ارزهای خارجی و تقویت ارز داخلی میشود. بااینحال، عواملی مانند کسری بودجه بالا و افزایش بدهی عمومی میتوانند فشار نزولی بر ارز داخلی وارد کرده و باعث کاهش ارزش آن شوند.
بستههای محرک اقتصادی شامل افزایش مخارج عمومی یا کاهش مالیاتها از سوی دولت برای تحریک اقتصاد هستند. این بستهها میتوانند تأثیر مثبتی بر بازارهای سهام داشته باشند، زیرا موجب افزایش مصرف و سرمایهگذاری میشوند. برای مثال، سرمایهگذاریهای دولتی در پروژههای زیربنایی یا پرداخت کمکهای اجتماعی میتواند درآمد برخی شرکتها را افزایش داده و در نتیجه قیمت سهام آنها را بالا ببرد. علاوه بر این، بستههای محرک که مصرفکنندگان را به خرج کردن بیشتر تشویق میکنند، میتوانند فرصتهای رشد در بخشهایی مانند خردهفروشی، ساختوساز و تولید ایجاد کنند.
سیاست مالی انقباضی به تلاشهای دولت برای کاهش کسری بودجه از طریق کاهش مخارج عمومی یا افزایش مالیاتها گفته میشود. این سیاستها معمولاً رشد اقتصادی را کند کرده و تقاضا را کاهش میدهند بااینحال، در چنین دورههایی، ممکن است تقاضا برای داراییهای امنتر، مانند اوراق قرضه دولتی، افزایش یابد. همچنین، کاهش نیاز دولت به استقراض میتواند اثر مثبتی بر نرخ ارز ملی داشته باشد. بااینحال، اگر سیاست مالی انقباضی منجر به کاهش رشد اقتصادی شود، معاملهگران ممکن است از داراییهای پرریسک دور شده و به سمت داراییهای امنتر حرکت کنند.
افزایش بدهی عمومی معمولاً باعث افزایش ریسک کشور و افزایش بازده اوراق قرضه میشود. در نتیجه، ارزش اوراق قرضه دولتی ممکن است کاهش یابد. علاوه بر این، افزایش بدهی عمومی میتواند احتمال افزایش مالیاتها یا کاهش مخارج دولتی در آینده را بیشتر کند که این امر باعث ایجاد عدم اطمینان در بازار سهام میشود. در بازار فارکس، افزایش بدهی عمومی ممکن است موجب کاهش ارزش ارز داخلی شود، بهویژه اگر سطح بدهی برای پایداری اقتصادی یک کشور خطرناک تلقی شود. بااینحال، برخی از معاملهگران ممکن است از این شرایط برای انجام معاملات پرریسک استفاده کرده و از نوسانات ناشی از افزایش بدهی عمومی سود کسب کنند.
نقاط محوری یکی از ابزارهای تحلیل تکنیکال هستند که به معاملهگران کمک میکنند تا سطوح قیمتی مهمی را شناسایی کنند که بازار احتمالاً در آنها تغییر جهت میدهد
جزئیاتنحوهٔ پردازش معاملات در کارگزاران ECN و STP متفاوت است و تجربههای معاملاتی مختلفی را برای مشتریانشان ایجاد میکنند.
جزئیاتدر کانال تلگرام ما عضو شو و سیگنالهای معاملاتی رایگان رو دریافت کن!
به کانال تلگرام ما بپیوندید!